معاون توسعه کارآفرینی و اشتغال وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی از آغاز اجرای طرح کارورزی فارغ التحصیلان دانشگاهی از دهه اول تیرماه خبر داد.
صنعت نفت و گاز مهمترین بخش اقتصادی در تامین منابع مالی کشورکه بیشترین بهره و تاثیر را از امضای توافق هسته ای و رفع تحریم ها کسب کرده است.
۵ بازیکن اصلی تیم فوتبال ملوان انزلی از این تیم جدا شدهاند.
رئیسجمهور کرهجنوبی رهبر کرهشمالی را فردی بیخرد و بسیار خطرناک خوانده است.
آمریکا نمی تواند بدون توجه به نقش ایران در سوریه داعش را شکست.
نماینده مردم شاهین شهر در مجلس شورای اسلامی بر این عقیده است که روحانی باید برخی از وزرای کابینه را تغییر دهد و افراد شایسته تری را بر سر کار بگذارد.
هر زمان صحبت از طراحی های اداری می شود ، همه به یاد رنگهای قهوه ای ، کرم و مشکی می افتند با همان مبلمان های منضبط و حال و هوای خشک. اغلب طراحان داخلی اینگونه فضاها نیز ، در تلاشند از این معیار دور نشوند و در طول طراحی آن را حفظ می نمایند.طراحی چهارچوب دارد، اما خلاقیت در آن سقفی ندارد. دست و پای خود را در طراحی نبندید.ذهن خود را رها کنید.خودتان را در فضایی که می خواهید طراحی کنید قرار دهید. نیازهای شما چیست ؟چگونه عملکرد بهتری درآن فضا خواهید داشت؟چه رنگی به شما پویش بالاتری میدهد؟فعالیت های شما در چه بستر حرکتی روان تر خواهد بود؟ کمی ساختار شکنی بد نیست،البته فراموش نکنید این پرواز دادن ذهن ، شما را از کاربری اصلی فضا دور نسازد. ذهن معمارانه خود را تربیت کنید در حیطه ایی که شما برایش تعریف می کنید قدم بزند و خلق کند. برای درک بهتر این مطلب تصاویر قبل و بعد از طراحی یک فضای اداری را مشاهده نمایید تا دریابید چگونه خلاقیت در استفاده از رنگ سبز و بافت چوب، یک فضای قدیمی و سرد را به دفتر کار گرم و دلپذیری بدل نموده
سخت ترین قسمت زندگی دقیقا اون نقطهست که دیگه نمیدونی باید به چی امید داشته باشی،
اما میدونی که اگر خودتو ببازی وناامید بشی قافیه رو با وزن مفاعیلُن مفاعیلُن مفاعیل باختی
توی یک منجلاب پوچ فقط دارم به نفس کشیدنم ادامه میدم و خودم رو گول میزنم که زندگی
همیشه بداهه حالا یه برنامه ریزی نیاز داره.
روزای کذایی هستن روزایی که خودتم نمیدونی مقصد موقت بعدیت کجاست.
پ.ن: معنای خاکستری... چیزی که باید از عمق وجودم به درکش برسم
میدونستین وقتی اسم بزرگترِ کوچکتری بهتون تعلق میگیره، اصلا مهم
نیست که تا چه حد در لحظه از اون کوچیکتر حوشی و عصبی باشی،
غریزهت ناخودآگاه با تمام وجود ازش دفاع میکنه و من این درد رو تا
مغز استخون دارم میچشم.
پ.ن دو: عاشق اینم که صبحها راه برم توی خونه وقتی همه خوابن مثل ارواح خبیثه.
پ.ن سه: فقط صدای ضبط شدهی اوی غایبی که میدونم هیچ وقت قرار نیست برگرده
آرومم میکنه.
دخترانِ دشت!
دخترانِ انتظار!
دخترانِ امیدِ تنگ
در دشتِ بیکران
و آرزوهای بیکران
در خُلقهای تنگ!
دخترانِ خیالِ آلاچیقِ نو
در آلاچیقهایی که صد سال! ــ
از زرهِ جامهتان اگر بشکوفید
بادِ دیوانه
یالِ بلندِ اسبِ تمنا را
آشفته کرد خواهد…
دخترانِ رودِ گِلآلود!
دخترانِ هزار ستونِ شعله به تاقِ بلندِ دود!
دخترانِ عشقهای دور
روزِ سکوت و کار
شبهای خستگی!
دخترانِ روز
بیخستگی دویدن،
شب
سرشکستگی! ــ
در باغِ راز و خلوتِ مردِ کدام عشق ــ
در رقصِ راهبانهی شکرانهی کدام
آتشزدای کام
بازوانِ فوارهییِتان را
خواهید برفراشت؟
افسوس!
موها، نگاهها
بهعبث
عطرِ لغاتِ شاعر را تاریک میکنند.
دخترانِ رفتوآمد
در دشتِ مهزده!
دخترانِ شرم
شبنم
افتادگی
رمه! ــ
از زخمِ قلبِ آبائی
در سینهی کدامِ شما خون چکیده است؟
پستانِتان، کدامِ شما
گُل داده در بهارِ بلوغش؟
لبهایتان کدامِ شما
لبهایتان کدام
ــ بگویید! ــ
در کامِ او شکفته، نهان، عطرِ بوسهیی؟
شبهای تارِ نمنمِ باران ــ که نیست کار ــ
اکنون کدامیک ز شما
بیدار میمانید
در بسترِ خشونتِ نومیدی
در بسترِ فشردهی دلتنگی
در بسترِ تفکرِ پُردردِ رازِتان
تا یادِ آن ــ که خشم و جسارت بود ــ
بدرخشاند
تا دیرگاه، شعلهی آتش را
در چشمِ بازِتان؟
بینِ شما کدام
ــ بگویید! ــ
بینِ شما کدام
صیقل میدهید
سلاحِ آبائی را
برای
روزِ
انتقام؟
[احمد شاملو]
+ دارم خودم رو به آب و آتیش میزنم که دکلمهی این شعر رو با صدای
عشقجان پیدا کنم بذارم اینجا :) یه وقتهایی بود که یقیین بود....
اگرچه کم.. :) مردهای شریف ِ زیادی رو توی زندگیم دیدم، اونقدر که
هنوز زن ستیزی به عمدی که اینجا میبینم برام ناآشنا و غریبه...
+ این روزا چیکار میکنی؟
- مثل زامبی سریال میبینم. شدهام شبیه مردهای هشت ماه اصلاح نکرده
+ خواستنی شدی پس حسابی برای خودت(خنده)
-کثافت
+ (خندهی بیشتر) خب؟
- اغلب اوقات هم به تو فکر میکنم به صدات، به اینکه چرا هنوز هستی
+نتیجهایم گرفتی؟
- متاسفانه نه، دیگه نمیتونم بگم دوستت دارم بدرک که دوستم نداری.
+ خیلی خری
-هستم
- راستی یکی از این هنرپیشهها عجیب شبیه توئه
+شبیه من؟
- اولش فکر کردم فقط من رو یادت میندازه، بعد ریحانه هم گفت که
خود خودتی فقط باید یه سی سالی پیر شه تا به تو برسه (خنده)
+ هیچ توضیحی ندارم برای این روزا
- یه وجههی بشدت مشترک.
+ آخرش که چی؟
- باید بریم سفر.
+ شاید یه روز بریم.
-مثل همون انشاللهی که گفتی و بعدش سه ساله ندیدمت؟
+احتمالا از همونا باشه.
- میشه کمتر حصار بکشی دور خودت؟ من میخوام ببینمت؟ میخوام هرروز
از شنیدن صدای مسخرهت احساس خوشی نامتعادل و آنرمال داشته باشم.
میخوام مثل قدیم برای تولدت خوشحال باشی که برای تولدم خوشحال باشم.
(سکوت)
میدونی؟ با این رفتارای ابلهانهت فقط بیشتر و بیشتر این حس رو بهم میدی که
ازم عصبیی
+ شاید باشم!
- لعنتی حرفشو بزن، بذار بفهمم عصبی میکنمت، علم غیب ندارم که، توجیهم کن توجه
بهت اشتباهه، دوست داشتنت، این احساس صمیمیتی که حالا نابود شده میبینمش.
یه وقتا توی دلم میگم از اولش، از اول اولش اون شب مسخره هم دوستم نداشتی!
اونقدر همه گفتن دوستم داری(دوستمون داری) که توهمی شدم ولی الان همش ازت فرار
میبینم دلیلش چیه؟
+ واقعا توضیحی ندارم براش.
- دلم برات تنگ شده اما دچار این وحشتم که من رو ببینی و از من بدت بیاد، از اینکه
زشت باشم و از من نامعقول ظاهر بدت بیادش.
+ .....
- آدمو گمراه میکنی با کارات، با رفتار احمقانت، من به اون توجه نیاز دارم، بیشتر از هر
وقت دیگهای.
+ هی دخترخانم، نمیشه به عقب برگشت، نمیتونم به اون شغل برگردم تو خطرناکی
- هستم، ولی من تنها کسی هستم که دوستت داشت این مدت.
-عکس.های مهمونیها رو یادته؟ انگشتر توی انگشت کوچیکه، من حتی باید به ر.خ و مخ
حسودی کنم؟ باید وقتی پسرک میگه یک زن رو بغل کردی توی ذهنم دودوتا چهارتا کنم که
ن.س نبوده و حالا هر زن دیگهای که بوده بوده، مسخرس!
+ کجاش حسود جان!
- اون وقتی که من از ن.س حمایت میکردم نو حتی ندیده بودیش، بعد همه چیز عوض شد.
+ من هیچ مسئولیتی در قبال توندارم.
- در حد رفاقت هم؟ لعنتی من اهلی شدم، سه سال هم توی توهم اهلی شدن دورادور موندم.
+ واقعا برای این مسیر پیش اومده هیچ توضیحی ندارم.
- تو فراموش کردی....هیچکس رو توی دنیا پیدا نمیکنی که مثل من از پدر بودنت حظ کنه.
که هی با خودش کلنجار بره اگر یک روز توی زندگی بعدیمپدر شدم، مث عین میشم..
من نمیخواستم مال من باشی میخواستم رفیقم باشی، بهم توجه کنی، دوستت داشته باشم
بیخیال از اینکه فکر کنم در طول روز حتی ازم متنفر باشی.
+ نمیتونستم توی اون وضعیت باشم، نیاز به تغییر داشتم.
- حق نداشتی رفتارتو تغییر بدی.
+ توئم حق نداشتی دروغ بگی.
- میدونی؟ یکیاز دلایلی که هنوز بعد چندسال حق این که ازت متنفر بشم رو به خودم نمیدم
همینه.. من بخاطرش مُحقهرجور تنبیهیم.....